گرم مزاج . [ گ َ م ِ ] (ص مرکب ) شدیدالغضب . تندخوی . عصبانی : رجل ٌ مَابوت ؛ مرد گرم مزاج . (منتهی الارب ). || دارای طبع گرم ، مقابل سردمزاج . محرور : مردم گرم مزاج را بخوردن این شراب باآب و گلاب ممزوج کنند. (نوروزنامه ). شرابی که نه تیره بود و نه تُنُک ... مردمان گرم مزاج را زیان دارد. (نوروزنامه ). و مردم گرم مزاج را زکام و نزله کمتر از آن افتد که مردم سردمزاج را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.