گرمی کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محبت ورزیدن . مهر و علاقه از خود نشان دادن :
میر با تو ز خوی نیک به دل گرمی کرد
گرچه در سرما با میر نرفتی بسفر.
وگر با همه خلق نرمی کند
تو بیچاره ای با تو گرمی کند.
رجوع به گرمی نمودن شود. || خشمگین شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 142). خشم نمودن .