گدیه . [ گ َدْ ی َ / ی ِ ] (ص ، اِ) گدا و گدایی کننده .(برهان ). || (اِمص ) گدایی کردن . (آنندراج ) (غیاث ). || گدایی . (برهان ) :
نیست حاجت مرا به افسانه
گدیه خوش نیست ، گنج در خانه .
ساحل عمان و آنگه منت سقای آب
سفره ٔ سلطان و آنگه گدیه ٔ نان گدا.
مدح تو کنم گدیه ز اخلاص نه از علم
از بتکده چون آورم آهوی حرم را.