کون سوزه . [ زَ / زِ ] (اِمص مرکب ) کون سوختگی . || در تداول عامه ، کنایه از زیان سخت دیدن . کلاه به سر شخص رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). || تأثر و تألمی شدید و بیشتر از حسد. اسف بسیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ مرکب ) مرضی که در پاره ای مرغان یا جوجه ٔ بوقلمون پدید آید و برای جلوگیری از آن همه روزه چرب کردن سوراخ دبر ضرور است . بیماریی که در مرغان و خاصه بوقلمون پدید آید و در مخرج است . بیماریی مرغان و بالخاصه جوجه ها را که از خوردن دانه های زفت پیدا آید. بن سوزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.