کوفج . [ ف َ / ف ْ ] (اِخ ) نام جماعتی است که در کوههای کرمان ساکن اند و معرب آن قوفص است . (برهان ). نام جماعتی است که در کوههای کرمان ساکن اند و قوفص معرب آن است . در قاموس آورده که قفص کوهی است به کرمان و دهی است به بغداد. (آنندراج ). کفچ . قفص (معرب ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کوفچ . قُفس . قُفص . کوچ . کوچ و بلوچ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): کوفج ، مردمانی اند برکوه کوفج و کوهیانند و ایشان هفت گروهند، و هر گروهی را مهتری است و این کوفجان نیز مردمانی اند دزدپیشه و شبان و برزیگر... (از حدود العالم چ دانشگاه ص 127). و در آن تاریخ کوفج که ایشان را قفص خوانند به تاختن آمدند بدین ولایت ، درمحاربه ٔ کوفج جماعتی از روستاییان خواجه ابوالقاسم بن ابی الحسن البیهقی را بکشتند. (تاریخ بیهق ص 108). و گرمسیر در دست قوم کوفج و گروه قفص بود. (تاریخ آل سلجوق محمدبن ابراهیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چون ملک قاورد به کرمان آمد و سردسیر مسلم کرد او رااز احوال کثرت کوفج جیرفت و تظاهر ایشان معلوم شد وبر گزاف قصد ایشان نکرد، بل جاسوسی فرستاد و طلب غفلتی کرد از آن قوم . پس چنان افتاد که مقدمان کوفج راسوری و عروسی بوده و جمله ٔ قبایل مجتمع. جاسوس خبر فرستاد و روز اجتماع ایشان معین کرد... به دو شب و روزی به سر کوفج رسید با چند غلام ... و جمله ٔ قبایل کوفج را در یک مجلس قبض کرد... و بیخ آن قوم برآورد و جمله ٔ گرمسیر از ایشان پاک شد... (عقدالعلی ). و آنجاسروری بود با کوفج و دزد و پیاده ٔ بسیار، یعقوب لیث او را به لطایف الحیل در قبض آورد. (عقدالعلی ). و رجوع به قفص ، کوج ، کوچ و بلوچ ، کوفچ و مدخل بعد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.