کوفجان . (اِخ ) به معنی کوفج هم آمده است که جماعتی باشند در کوههای کرمان .(برهان ) (آنندراج ). همان گروه که در کوه کرمان باشند که به عربی قُفص خوانند. (از فرهنگ رشیدی ). قُفص . قُفس . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و این کوفجان نیز مردمانی اند دزدپیشه و شبان و برزیگر... (حدود العالم ). و آن [ دیه گرمه ] موضعی گرم است و [ دارای ] درختهای خرما بود، و این ناحیه کوفجان داشته بودند در قدیم و در این تاریخ که ما رسیدیم گیلکی این ناحیه را از ایشان بستده بود... و اگر کوفجان به راه زدن روند، سرهنگان امیر گیلکی به راه ایشان می فرستد و ایشان را بگیرند و مال بستانند و بکشند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 124). رجوع به کوفج ، کوچ ، کوچ و بلوچ ، قُفص و کوفجیان شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.