کورذوق . [ ذَ / ذُو ] (ص مرکب ) بی ذوق . آن که ذوق سلیم ندارد. (فرهنگ فارسی معین ). بی ذوق و آن که ذائقه نداشته باشد. (آنندراج ) :
چه غم زین عروس سخن را بتر
که بر کورذوقان بود جلوه گر.
کورذوقان ز فیض تربیتت
چو مسیحا، مزاج دان سخن .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورذوق . [ ذَ / ذُو ] (ص مرکب ) بی ذوق . آن که ذوق سلیم ندارد. (فرهنگ فارسی معین ). بی ذوق و آن که ذائقه نداشته باشد. (آنندراج ) :
چه غم زین عروس سخن را بتر
که بر کورذوقان بود جلوه گر.