کهر. [ ک َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || قهر کردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). مقهور ساختن . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || بانگ برزدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سرزنش کردن و زجر کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روی ترش کردن در روی کسی . (زوزنی ). به ترش رویی پیش آمدن کسی را به جهت حقارت و تهاون وی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خندیدن . || لهو و بازی کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || دور آمدن روز. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بلند برآمدن روز. یقال : لقیته کهر الضحی . (منتهی الارب ). بلند برآمدن روز. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت شدن گرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || داماد خسری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصاهرت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) چیرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.