کنف . [ ک َ ] (ع مص ) دست بر سر پیمانه نهادن وقت پیمودن ، تا بگیرد گندم و جز آن . (منتهی الارب ).دست بر سر پیمانه نهادن کیال وقت پیمودن تا بگیرد گندم و جز آن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراز گرفتن و احاطه کردن و نگاه داشتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || یاری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یاری کردن . (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || کنیف ساختن چیزی را. || کنیف ساختن جهت سرای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حظیره و جای خواب ساختن برای شتران و غیره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از معجم متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.