کنغال . [ ک ُ ] (اِ) پنهان و خفیه دیدن دوستان .(برهان ). کنغاله . (فرهنگ فارسی معین ). دیدار دوستان در پنهانی و به طور خفیه . (ناظم الاطباء). (از: کنک + آل ) جماش . آنکه پنهانک دوست را بیند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به این معنی ظاهراً مصحف کیغال است که در لغت فرس آمده . رجوع به کنغاله شود. مؤلف فرهنگ رشیدی «کیغال » را مصحف «کنغال » می داند. (از حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به ماده ٔ بعد و کیغال شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.