کمد. [ ک َ م َ ] (ع مص ) دردمند گردیدن دل از اندوه . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندوهگین شدن . (زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تیره شدن رنگ . (از ناظم الاطباء). || برگشتن صفای گونه . (از ناظم الاطباء). || فرسوده و کهنه شدن و تغییر یافتن رنگ جامه . (از اقرب الموارد). || تغییر رنگ یافتن چیزی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.