کمت . [ ک َ ] (ع مص ) پوشیدن خشم را. (از آنندراج ): کمت الغیظ کمتاً؛ پوشید خشم را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کمیت گردیدن اسب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ): کمت الفرس کمتا و کَمتَة و کَماتَة؛ کمیت گردید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ، اِ) ج ِ کمیت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ کمیت بمعنی اسب نیک سرخ فش و دم سیاه . (آنندراج ). و رجوع به کمیت شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.