کمان گرهه . [ ک َ گ ُ رُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب )کمان گروهه . (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ) : یک نوبت مُغُل بچه ای کمان گرهه در دست به زاویه ٔ او درآمد و سنگی بر مرغکی انداخت ، زهگیر او از دست بیفتاد و غلطان به چاه افتاد. (تذکره ٔ دولتشاه ، ذیل ترجمه ٔ کمال الدین اسماعیل ). و رجوع به کمان گروهه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.