کمان مالیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کمان افراشتن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) :
کمان را بمالید رستم به چنگ
نگه کرد یک تیر دیگر خدنگ .
بمالید چاچی کمان را به دست
به چرم گوزن اندرآورد شست .
و رجوع به کمان افراشتن شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمان مالیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کمان افراشتن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) :
کمان را بمالید رستم به چنگ
نگه کرد یک تیر دیگر خدنگ .