کشواکش . [ ک َ ک َ ] (اِ مرکب ) کشیدن و واکشیدن . کش و واکش . || کشمکش . تعارض . جدال . گیرودار. جنگ . || اختلاف . (یادداشت مؤلف ). || کشیدگی از این طرف به آن طرف . (ناظم الاطباء). تمطی . کنهزه . کشاکش .(از ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به کش و واکش شود. || فرمایش پی درپی . (آنندراج ) :
می شود معلوم واعظ ز آمد و رفت نفس
اینکه با ما زندگی پیوسته در کش واکش است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.