کزم . [ ک َ زَ ] (ع اِمص ) زفتی و بخل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بخل . (اقرب الموارد). || شدت اکل . (ازاقرب الموارد). نوعی از سخت خوردگی . اسم است کزم را و فی الحدیث : کان النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم یتعوذمن القزم و الکزم ، ای البخل او شدة الاکل . (منتهی الارب ). سخت خوردن و شدت اکل . (ناظم الاطباء). || کوتاهی بینی و انگشتان . || کوتاهی و ستبری لب است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسبی که لب وی کوتاه بود. (تاج المصادر).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.