کرند. [ ک ُ رَ ] (اِ) کرنده . میدان اسب دوانی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || رنگی است مخصوص اسب که آن را کرن گویند. (برهان ). اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد. (ناظم الاطباء). کرن . کرنده . کرنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || جرگه و حلقه زدن مردم باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). کرنگ .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). || دیگی را گویندکه رنگرزان بَقَم و رنگهای دیگر در آن جوشانند. (برهان ) (از آنندراج ). دیگ رنگرزان که در آن رنگها جوشانند. (ناظم الاطباء). کرنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.