کرشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) کرش . کرس . کریس . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی کرش است که فریب و خدعه باشد. (از برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). آدم بازی دادن . (برهان ). حیله . (ناظم الاطباء). || چاپلوسی . || فروتنی و افتادگی . (برهان ) (ناظم الاطباء). فروتنی از روی تزویر. || آواز و صدایی باشد که از بینی مرد خفته برآید(و آن را به کسر نیز گفته اند) و آن تبدیل و تخفیف غرش است . (انجمن آرای ناصری ). رجوع به کرش ، کرشیدن و دیگر مترادفات کلمه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.