کبة. [ ک ُب ْ ب َ ] (ع ِا) گروه مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(متن اللغة). || گروه اسبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || گروهه ٔ ریسمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (متن اللغة). ج ، کُبَب ، کَباب . (متن اللغة). || شتر بزرگ . || گرانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || غده ٔ شبیه ریش . (از اقرب الموارد). || نزد اهل شام خوراکی است از گوشت کوبیده و گندم نیم کوفته . ج ، کُبَب . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.