کاسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی است سبزرنگ در خوزستان بسیار بود. (لغت نامه ٔ اسدی ). کاسکینه . کاسکه . مرغکی باشد سبزرنگ بسرخی مایل و در ولایت خوزستان بسیار است . (برهان ). مرغی است سبزرنگ بسیارخوار پرشهوت و در میان مرغان بصفت خوک است در چارپایان . گویند در خوزستان بسیار است و آن را سبزک نیزگویند و به عربی شقراق خوانند. (انجمن آرا). قُطرُب . گمان میکنم کاسانه زغن و غلیواژ باشد :
چند پوئی بگرد عالم چند؟
چند کوبی طریق پویائی ؟
ز آنکه از بهر قوت شهوت
همچو کاسانه می نیاسایی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.