چونکه . [ ک ِ] (حرف ربط مرکب ) (مرکب از «چون » + «که ») به معنی زیرا که . از آن روی که . (یادداشت مؤلف ) :
سیرت او وحی نامه به کسری
چونکه به آیینش پندنامه بیاکند.
سایه ٔ زلف تو چون فر همایست به فال
چونکه فال من دلخسته همایون نکند.
چونکه محمول بهی نبود لدیه
نیست ممکن بود محمول علیه .