چوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) غوزه ٔ پنبه را گویند. (یادداشت مؤلف ). کشکله ؛ چوزه ٔ پنبه بود که از او پنبه بیرون کنند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). || رخنهای کمردوک را نیز گویند که در وقت پنبه رشتن ریسمان چرخ را در آن اندازند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). شکاف کمردوک که ریسمان در آن افتد وقت رشتن . (فرهنگ نظام ). به این معنی چوزه دوک نیز گویند. (انجمن آرا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.