چنبور. [ چُم ْ / چَم ْ ] (اِ) پالهنگ را گویندو آن طنابی باشد که بر گوشه ٔ لجام اسب و افسار شتر بندند و به عربی مقود خوانند. (برهان ). طنابی باشد که بر گوشه ٔ لجام و افسار اسب و شتر ببندند و اسب و شتر را بکشند و آن را به تازی مقود خوانند. (از جهانگیری ). پالهنگ که اسب را بدان جنیبت کنند، و اصل در آن پالاهنگ است ، و اصطلاح این زمان یعنی یدک کش و در عربی مقود گویند و به هندش باگدوو خوانند. (آنندراج ). پالهنگ و طنابی که بر گوشه ٔ لگام اسب و افسار شتر بندند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چنپور و پالهنگ شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.