چخی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص ، اِ) چخ . ستیزه کنی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). ستیزگی . (ناظم الاطباء). چخندگی . || خصومت . || مناقشه . (ناظم الاطباء). || دم زنی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || سعی و کوشش . (ناظم الاطباء). چخ . چخندگی . رجوع به چخ و چخندگی و چخیدن شود. || سگ ، در زبان کودکان شیرخوار. سگ ، در زبان اطفال . رجوع به چخه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.