چاهک . [ هََ ] (اِ مصغر) چاه کوچک . (آنندراج ). مصغر چاه ،یعنی چاه کوچک . (ناظم الاطباء). چاچه . چاهچه . چاه نزدیک تک . چاه کم عمق . چاه خرد. || آبشی . چاه خرد برای آبهای ریختنی مطبخ . چاه کوچک و کم عمقی که برای ریختن آب چلو و دیگر آبهای آلوده به چربی در آشپزخانه حفر میکنند. || گوی که در زیر شیرآب انبار سازند. || گودی چانه . چاهک لب . || پاچال . (ناظم الاطباء). || چاهک سیم پالا. گاه . (فرهنگ اسدی ص 421) بوته ٔ زرگری .
- چاهک ثرید ؛ آن قطعه ای از حلواها که میان آن را گود کنند جهت ریختن چاشنی . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.