پیش نهاده . [ ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) برابرنهاده . مقابل پس نهاده . || پیش آورده . از حد متعارف تجاوزداده و بمجاور درآورده . جلوآورده :
چو کاسه بازگشاده دهان بجوع الکلب
چو کوزه پیش نهاده شکم ز استسقا.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.