پرشکم . [ پ ُ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کلان شکم . بزرگ شکم : کعر؛ کودک پرشکم . اکعر؛ پرشکم فربه . (منتهی الارب ).
- پرشکم گردیدن ؛ کلان شکم گردیدن . بزرگ شکم گردیدن : کعرالصبی ؛ پرشکم گردید [ کودک ] از بسیارخواری . کشاء. تکشوّء. مسعور. (منتهی الارب ): کشی ٔ، تکشوّء، کشاء؛ پرشکم شدن از طعام .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.