وقم . [ وَ ] (ع مص ) خورده شدن گیاه زمین یا سپرده شدن . || فرونشاندن جوشش دیگ را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || چیره شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ستم کردن . (منتهی الارب ). || خوارکردن و شکستن و بازداشتن کسی را از حاجت و به زشتی بازگردانیدن و سخت اندوهناک ساختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || عنان کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عنان کشیدن تا بایستد. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.