وشاق باشی . [ وِ / وُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس وشاقان . غلام باشی . (فرهنگ فارسی معین ) : و چون یک سال خدمت کرد(ی ) وشاق باشی با حاجب بگفتی و حاجب معلوم کردی . (فرهنگ فارسی معین از سیاست نامه چ اقبال برای دبیرستانها ص 129).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.