وسیط.[ وَ ] (ع ص ، اِ) آنکه در نسب میانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد. گویند: فلان وسیطهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). آنکه در نسبت میانه و در محل رفیع باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || میانجی میان دو خصم . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). وسیط یا متوسط، شخصی را گویند که مابین دو خصم ازبرای اصلاح ذات البین توسط نماید. (از قاموس کتاب مقدس ). میانجی دو دشمن . (فرهنگ فارسی معین ) : ... و میان من و ملک وسیطی عدل و شفیقی مشفق باشی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || واسطه . (فرهنگ فارسی معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.