وزغ . [ وَ زَ ] (ع اِ) ج ِ وَزَغَة. (منتهی الارب ). جنس است از کرباسک .(مهذب الاسماء). سام ابرص . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || لرزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) مرد بیمار برجای مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرومایه ٔ خوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد فاسد رذل . (ناظم الاطباء). مرد ضعیف . (ناظم الاطباء). ج ، اوزاغ . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.