وراط. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ ورطة. ورطات .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ورطه شود. || مکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خدیعه و غش . (اقرب الموارد) (آنندراج )(ناظم الاطباء). مکر و فریب و خدعه و غش . (ناظم الاطباء). || (مص ) فریفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). وراط در صدقه [ زکوة ] جمع کردن شتران متفرق را و پراکنده کردن گله را یا پنهان داشتن مواشی خود در دیگر مواشی یا نهفتن آن را در گو و صحرا تاصدقه گیرنده بر آن مطلع نشود یا پراکنده کردن مواشی را و به دروغ گفتن صدقه گیرنده را که نزد فلان صدقه است و چنان نباشد و منه الحدیث : لاخلاط و لاوراط. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.