والامنش . [ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) کسی که طبیعت وی عالی بود. (ناظم الاطباء). عالی طبع. بلندطبع. صاحب طبع بلند. بلندطبیعت :
بفرمود خسرو که بنهید خوان
بزرگان والامنش را بخوان .
والامنشی که پشت در پشت آگاه
بر شاه جهان عزیز و بر صاحب شاه .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
والامنش . [ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) کسی که طبیعت وی عالی بود. (ناظم الاطباء). عالی طبع. بلندطبع. صاحب طبع بلند. بلندطبیعت :
بفرمود خسرو که بنهید خوان
بزرگان والامنش را بخوان .