هیرمند. [ م َ ] (اِخ ) نام رودی است عظیم در سیستان . گویند از کوههای غور و غرجستان خیزد و به زمین داور و بست بگذرد و هزار نهر در آن داخل شود و هزار نهر از آن خارج گردد و در هیچ حالت زیاد و کم ننماید. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
از این پس بیامد سوی هیرمند
همی بود ترسان ز بیم و گزند
سراپرده زد بر لب هیرمند
به فرمان پیروز شاه بلند.
چو برگردد او از لب هیرمند
تو پای اندرآور به رخش بلند.
اندر این اندیشه بودم کز کنار شهر بست
بانگ آب هیرمند آمد به گوشم ناگهان .