هیثم . [ هََ ث َ ] (ع اِ) چوزه ٔ کرکس . || چوزه ٔ عقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باز شکاری و گویند جوجه ٔ کرکس و گویند جوجه ٔ عقاب . (اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ سرخ یا زمین نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || درختی است از حمض . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.