هکوع . [ هَُ ] (ع مص ) آرمیدن زیر درخت و جای گرفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فرودآمدن به قوم بعدِ شام . (منتهی الارب ). فرودآمدن به قوم پس از فرارسیدن شامگاه . (از اقرب الموارد). || نگونسار افتادن بر زمین . (منتهی الارب ). || رفتن . یقال :ماادری أین هکع؛ یعنی نمیدانم کجا رفت . (از منتهی الارب ). || سرفیدن شتر. (منتهی الارب ). این معنی در اقرب الموارد برای مصدر هکع و هکاع آمده است . || فروهشتن شب تاریکی خود را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || باز شکسته شدن استخوان بعدِ درستی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.