هنبغ. [ هُم ْ ب ُ ](ع ص ، اِ) سختی گرسنگی . (منتهی الارب ). و در لسان العرب آمده است که به صورت وصف نیز به کار رود. گویند: جوع ٌ هنبغ و هنباغ و هنبوغ ؛ أی شدید. || خاکی که به کمتر بادی به هوا خیزد. || شیربیشه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زن ضعیف حمله . (از اقرب الموارد). زن سست گیر. (منتهی الارب ). || زن گول . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زن تبهکار. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.