هم عقد. [ هََ ع ِ ] (ص مرکب ) دو یا چند مهره که در یک گردن بند باشند :
گذشتند و ما نیز هم بگذریم
که چون مهره هم عقد یکدیگریم .
|| مجازاً، مشابه . همانند. به یکدیگر ماننده :
چونکه بخرد نظر بر آن انداخت
آن دو هم عقد را ز هم نشناخت .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هم عقد. [ هََ ع ِ ] (ص مرکب ) دو یا چند مهره که در یک گردن بند باشند :
گذشتند و ما نیز هم بگذریم
که چون مهره هم عقد یکدیگریم .