هربذ. [ هَِ ب ِ ] (معرب ، اِ) هربد. یعنی مجاور آتشکده ٔ هنود یا مردم باقدر و عالم ایشان . (منتهی الارب ). نگهبانان آتشکده های هند و آنها براهمه اند و گویند بزرگان هند و علمای آن دیارند. (اقرب الموارد). || خادم آتشکده ٔ مغان . (منتهی الارب ). و گویند خدم آتشکده ٔ مجوس اند و این لغت فارسی است . (اقرب الموارد). || قاضی گبران . ج ، هرابذة. (منتهی الارب ). رجوع به هرابذة و هربد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.