هدی . [ هََ دی ی ] (ع ص ) بندی . (منتهی الارب ). اسیر. (اقرب الموارد). || محترم . (منتهی الارب ). مردم محترم . و اصمعی گوید: مردی که او را حرمتی چون حرمت هدی باشد. (اقرب الموارد). || ارجمند از هر چیزی . (منتهی الارب ). || (اِ) عروس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قربانی که به حرم فرستند. (منتهی الارب ). آنچه حرم را هدیه کننداز اغنام و گویند جمع هُدْی ْ است . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.