هجیر. [ هََ ] (ع اِ) نیمروز. نزدیک زوال مع ظهر یا از وقت زوال آفتاب تا عصر. (منتهی الارب ). الهاجرة للوقت المذکور. (اقرب الموارد) : از ضعف بشریت تاب آفتاب هجیر نیاوردم . (گلستان یوسفی ص 141). || گرمای نیمروز. (منتهی الارب ). || سختی گرما. || حوض بزرگ فراخ . ج ، هُجُر. || شور گیاه خشک شکسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گورخر درشت و آکنده گوشت . || کاسه ٔ سطبر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گشن سست و بازایستاده از گشنی . (منتهی الارب ). || شیرخفته . (منتهی الارب ). شیر غلیظ. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.