هجهجة. [ هََ هََ ج َ ] (ع مص ، اِ) حکایت آواز کردن وقت کارزار. (منتهی الارب ). حکایت صوت الکرد عندالقتال . (اقرب الموارد). || زجر کردن شتر به لفظ هج . (منتهی الارب ). || حکایت بانگ مرد که بر شیر بانگ زند. (اقرب الموارد). بانگ برزدن بر دده . (منتهی الارب ). || پیاپی بانگ کردن شتر. || متابعت فحل را در هدیر وی . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.