هجران . [ هَِ ] (ع مص ) جدایی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شمس اللغات ). هجر. || از کسی بریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (شمس اللغات ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة)(از اقرب الموارد). هجر. || گذاشتن چیزی را و ترک دادن . (منتهی الارب ). ترک کردن چیزی و واگذاشتن آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هجر. || از جماع بازماندن در روزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کناره گیری از زنان در روزه . (از اقرب الموارد)(از معجم متن اللغة). هجر. || گذاشتن شرک را. (منتهی الارب ): «هجر الشرک هجراً و هجراناً و هجرة حسنة». (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هجر. هجرة.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.