هجاء. [ هََ ج ْءْ ] (ع مص ) فرومردن گرسنگی کسی و آرمیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). آرام گردیدن گرسنگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوردن طعام . (تاج المصادر بیهقی ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || پر کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پر کردن غذا شکم کسی را. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || فرونشاندن طعام گرسنگی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرام کردن طعام گرسنگی کسی را. (از ناظم الاطباء). || به چرا بازداشتن شتران را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). هجوء. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.