هبنک . [ هََ ب َن ْ ن َ ] (ع ص ) مرد احمق ضعیف . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). گول سست . (منتهی الارب ). هبنق . || مرد احمق بسیارحماقت . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || سخن چین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). هَبنَک . (معجم متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.