هاله . [ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) خرمن ماه را گویند.و آن حلقه و دایره ای است که شبها از بخار بر دور ماه بهم میرسد، چنانکه ماه مرکز آن دایره میگردد. (برهان قاطع). حلقه و دایره باشد که بر گرد ماه به سبب بخارات ارضی پدید آید و گویند آن هاله علامت باران است . (آنندراج ). دایره ٔ گرد ماه ، لیکن بدین معنی عربی است . (فرهنگ رشیدی ). خرمن ماه که برهون ، خرگر، سابود،شابود، شابورد، شادورد، شارود، شاکورد، شاهورد، شایراد و شایورد نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند
از آسمان برون دل آگاه میرود.
ماه از حصار سر به گریبان هاله برد
تا چهره ٔ تو گشت مصور در آینه .
نباشد دور اگر خطش طلایی در نظر آید
که طوق هاله زرین میشود از ماه تابانش .
تا گرد ماه رویت خطت شده ست هاله
چشمی چو ابر دارم اشکی بسان لاله .
حسنش هزار تیر گذارد به یک کمان
مانند آفتاب که در هاله میرود.
کی شیر نور میدهد ای شب فلک ترا
بیهوده می مکی تو چه پستان هاله را.
حسن تو درآئینه ٔ اندیشه نگنجد
خورشیدصفت ماه رخت هاله ندارد.