نیک رایی . (حامص مرکب ) نیک اندیشی . (فرهنگ فارسی معین ) :
همه دیانت و دین ورز و نیک رایی کن
که سوی خلد برین باشدت گذرنامه .
ای مایه ٔ خوبی و نیک رایی
روزم ندهد بی تو روشنائی .
اگرنه عدل شه استی و نیک رایی او
شدی سراسر کار جهان تباه و سیه .
از نکویی و نیک رایی او
راه جستم به آشنائی او.
همه عالم گرفت از نیک رایی
چنین باشد بلی ظل خدایی .