نیاط. (ع اِ) دل . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیط. (از بحر الجواهر). فؤاد. (از بحر الجواهر) (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || آنچه بدان چیزی آویزند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). معلق هر چیزی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). گویند نیاطالقوس و القربة. (از منتهی الارب ). جای آویختن کمان و مشک آب . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عروة. (متن اللغة). || رگ دل .(مهذب الاسماء). رگی از پشت که دل به وی آویخته است .(دهار). رگی است کلفت و صلب که بدان دل در رگ وتین آویخته است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رگی که از وتین به قلب متصل است و اگر پاره شود صاحبش می میرد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، انوطة، انواط، نوط. || رگی است در پشت زیر دو تندی پشت . (منتهی الارب ). رگ مستبطن صلب در زیر پشت . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). و آن را عرق النائط گویند. (از متن اللغة). رجوع به نائط شود. ج ، انواطة، نوط. || بیابان دورکشنده و دوری راه دشت گویا آویخته است به دشت دیگر. (منتهی الارب ). دشت و بیابانی که راه وی دور باشد که گویا به دشت دیگری پیوسته است . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) . || ج ِ نوط. رجوع به نَوط شود. || (مص )آویختن و معلق کردن چیزی را. نَوط. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به نَوط شود. || (اِخ ) دو ستاره است که در میان آنها قلب عقرب واقع است . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.