نکعة. [ ن َ ک َ ع َ ] (ع اِ) شلم قتاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صمغ قتاد، یا آن نُکعةاست . (از متن اللغة). || بر نقاوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بار درخت نقاوی . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || بار درختی است سرخ . || سر بینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرف بینی . (از المنجد) (از متن اللغة). || (ص ) مرد سیاه سرخی مایل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد سیاه به سرخی مایل .(ناظم الاطباء). || (اِ) نکعةالطرثوث ؛ شکوفه ٔ رافه سرخ رنگ شبیه بستان افروز که بدان رنگ کنند. (منتهی الارب ). نُکَعة. (متن اللغة) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.