نکس . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) تیر سوفارشکسته که اسفل او را اعلی گردانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیرسوفارشکسته که پائین آن را بالا سازند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیکان که بیخش شکسته پس سر آن را بن وی کرده باشند. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمان که سر شاخ آن را پایین آن سازند و بن شاخ را سر آن ، و آن عیب است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بچه که پایش نخست برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). الیتن من الاولاد. (اقرب الموارد). || قصیر. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغة). || مرد سست و ضعیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). مرد ضعیف و فرومایه که خیری در وجودش نیست . (از اقرب الموارد). || مقصر از غایت کرم و جوانمردی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مرد دنی ٔ. (از متن اللغة). مرد خسیس . مرد بخیل . (یادداشت مؤلف ). ج ، انکاس .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.